از جنگ 40 سال پیش تا آوارگی امروز

به گزارش مجله سرگرمی، خبرنگاران/بوشهر جنگ چهره زشت و کریهی دارد، چهره بی رحمی که تا سال ها پس از سرانجام آن نیز خود را به بازماندگانش نشان می دهد و خواب و بیداری مردم جنگ زده را پریشان می نماید.

از جنگ 40 سال پیش تا آوارگی امروز

منطقه ای بین خیابان بی سیم بوشهر و کوچه حاج نجف در خیابان عاشوری، به قدر پناهگاهی دیرینه به خانه های کوچک محقری تبدیل شده تا پنجاه و چند خانوار را اسکان دهد. خانواده هایی که بخشی از آنها جاماندگان جنگ هستند و بعضی نیز بعدتر به این جمعیت پیوسته اند.

مالکیت زمین ها با آنها نیست اما خانه ها چرا. بلوک به بلوک آنها را با امید بر روی هم گذاشته اند و برای سالها چاره ای و جایی جز همین خانه های سنگی و بلوکی نداشته اند.

مرد دارد چیزی را از توی پراید قدیمی اش برمیدارد. آفتاب بی رحمانه می تابد و برق عرق بر سر و رویش پیداست. جلو می روم و سلام می کنم. بعد از جریاناتی که در آن محله مهجور رخ داده می پرسم. و او آغاز می نماید به گفتن: روز سه شنبه آمدند و دو تا از خانه ها را تخریب کردند، قضیه تخریب را به ما نگفته بودند. چند وقت است که به ما اخطار داده اند اما حدود 40 سال است که اینجا زندگی می کنیم. البته مال خودمان نیست، خرید و فروش هم نشده. حتی سند ندارند اما کنتور آب و برق داریم و شهرداری هم خانه ها را پلاک نموده است.

مرد با لُنگی که دور گردن دارد عرق پیشانی اش را خشک می نماید و ادامه می دهد: کسی که 50-40 سال پیش زمین را رها نموده و رفته، اگر ما نبودیم الان به دست ارگان یا نهادی افتاده بود و اثری از آن نبود. حالا ما می گوییم برای این مدتی که ما اینجا بوده ایم و زمین ارزش پیدا نموده یک زمین، خانه یا پولی به ما بدهند تا بتوانیم کاری برلی خودمان بکنیم. اینطور هم درست نیست که بیایند و تخریب نمایند. پس چاره کار ما چیست؟

می پرسم قبل از تخریب به شما اخطار نداده بودند؟ جواب می دهد: مدتی بود که می آمدند و می گفتند باید بروید. اولین بار که نیروی انتظامی آمد و لودر آوردند برای تخریب، اول آب و برق را قطع کردند و کارگر هم آوردند که اثاثیه را بار کند. دو سه هفته پیش تقریبا 11 اخطاریه برای چند خانه ای که الان در حال تخریب هستند آورده بودند و مامور هم به ما گفت باید زودتر فکری بکنید و مشکلتان را حل کنید چون به زودی حکم تخریب صادر می گردد و دیگر کاری از دست ما برنمی آید!

سندی که برای آواره کردن ما رو شد!

او ادامه می دهد: می گویند این زمین ها مالک شخصی داشته و خارج از کشور زندگی می نموده. بچه هایش یک سند پیدا نموده و متوجه شده اند زمین عظیم آبا و اجدادی آنها اینجاست، بعد هم وکیل گرفته اند و به او گفته اند این زمین ها را برایم زنده کن نصفش برای خودت! ما اصلا خود مالک را ندیده ایم. فقط دو سه نفر وکیل می آیند. قرار بود پول بدهند، به هر خانه 20 یا 30 میلیون تومان، اما بعد گفتند زمین اطراف عالیشهر می دهیم. این جریان برای تقریبا یک ماه پیش است، اما الان دیگر خبری از پول و این حرف ها نیست.

بعد شرح می دهد: ما برای ساخت خانه ها مجوز شهرداری نداشته ایم اما بعد کنتور آب و برق به نام خودمان صادر شده است.

این گرمای تابستان و گرانی و کرونا وقتِ آوارگی ما نیست...

زن دیگری با چادر نماز پیچیده دور سرش از در خانه سرک می کشد و بعد بیرون می آید. ناراحت است و اینگونه حرفش را آغاز می نماید: تخریب یک چیز فاجعه ای است، بگذارید یک چیزی بگویم. حکم تخریب از بالا دارند اما در این شرایط گرمای تابستان و مریضی و هزار بدبختی دیگر که ما را احاطه نموده زمان خوبی برای آوارگی ما نیست...

مرد دیگری میان صحبت ما می آید و آغاز می نماید به شرح دادن. او درباره شرایط خانه ها و مردم ساکن در این منطقه به خبرنگاران می گوید: تقریباً 53 خانه است، شما دربِ هر کدام از خانه ها را بزنید می بینید که چه آدم هایی اینجا زندگی می نمایند. پیرمرد و پیرزن و بی سرپرست یا ضعیف و کم درآمد... اصلا نگاه کنید، آنالیز کنید. مردم ندارند، چه نمایند؟ ما از تخریب ها هم فیلم گرفتیم اما منتشر نکردیم. حکم را به ما نشان ندادند، کارگر هم آورده بودند و خانه ها را خالی و بعد تخریب کردند. خودشان هم می گویند که ما بی تقصیریم و دستور داریم.

مرد که اصالتا خوزستانی است با اشاره به شرایط خود و خانواده اش عنوان می نماید: ما جنگ زده هستیم و کارت مهاجری داریم. الان 40 سال است که پدرم اینجا زندگی می نماید و من 35 سال. تا الان هیچ اخطاریه ای به نام شخصِ من یا پدرم نیامده است. نه دادگاه رفته ام و نه شورای حل اختلاف و یا کلانتری... یک روز می آیند و دو تا خانه را تخریب می نمایند. تا الان چندین خانه تخریب شده و از یکی از همسایگان ما که پیرمردی است امضا و تعهد گرفته اند که زودتر تخلیه کند و برود.

جنگ ما را به اینجا آورده است

اطلاعیه پلیس را نشانشان می دهم، مرد در تایید آن می گوید: همه حرفهای نیروی انتظامی هم درست است، اما پدر من جنگ زده است. زمانی که جنگ شد اول که آمدیم روبروی کلانتری 12 چند شبی را در یک سالن عظیم خوابیدیم. بعد آدرس اینجا را دادند و این بلوک ها -اشاره می نماید به دیوار خانه روبرو- را خود بنیاد مهاجرین آورد. هنوز دفترچه هایی که بنیاد مهاجرین به ما سیمان و بلوک داده را داریم و خود دولت به ما مجوز داد که اینجا باشیم، پس ما تصرف ننموده ایم و دولت ما را اسکان داده است. جنگ ما را به اینجا آورده، به جای چند سال 40 سال ماندیم. اصلا هم حرفی از اسکان موقت نبوده، بعدا کانال آب برای ما کشیدند و برق دادند و پلاک گذاری شد. چهار دهه یک عمر است.

وی اینگونه ادامه می دهد: یکی از همسایگان ما سندی دارد، مادرعظیمش سال 88 رفت دنبال سند و برگه ای به او دادند. جنگ زده هایی که ما هستیم نزدیک به 15 نفر می شویم. به بقیه کار نداریم که خانه خریده اند، بوشهری داریم، کازرونی هم هست. من لیست همه افراد نوشته ام، من به مالک حق می دهم، حتی سه شنبه پیش رئیس کلانتری بودم و گفت دوباره درگیری می گردد چون خیلی مدعی دارد. ما آب و برق و پلاک داریم، برایمان کانال آب درست کردند. اما قبل از خالی کردن خانه، کنتور برق و امتیاز آن را پرت می نمایند. کولر دو تکه را همینطور باز می نمایند و... خسارت وسایل ما را چه کسی می دهد؟

وقت بدهند تا چاره ای بیندیشیم یا حداقل چاره ای بیندیشند

پیرمرد که تا این لحظه گوشه کوچه سر در زانو فرو برده وارد بحث می گردد و می گوید من دیروز برای وضع خودمان گریه کردم، به خدا در این شرایط بد ظلم است. حالا که 40 سال اینجا بوده ایم 4 ماه دیگر هم به ما وقت بدهند تا چاره ای بیندیشیم یا حداقل چاره ای بیندیشند. خانه ای را نشانم می دهند که شرایط خیلی بدی دارد. می گوید اینجا آدم زندگی مینموده. این را خراب نموده اند، اینطور زندگی می نمایند... حالا همین بیغوله هم تخریب شده است، لباس و ظرف و وسایل همه آوار شده زیر خرابی ها... بعد با لحن معترض یا شاید غمگینی ادامه می دهد اگر یک میلیارد به شما بدهند حاضری فقط یک شب اینجا زندگی کنی؟

اینجا همه ضعیف و کم درآمد یا بی درآمد هستند

مرد جوان که تعمیرکار است خانه ها را یکی یکی نشانم می دهد و حرف می زند: هر هفته دو تا خانه تخریب می گردد. روز دوشنبه یا سه شنبه می آیند. آدم گریه اش می گیرد. باید با مردم بنشینند و صحبت نمایند، این که نمی گردد. مردم را راضی نمایند، همه اینجا اقشار ضعیف و کم درآمد یا بی درآمد هستند. خب ما هم زندگی شخصی داریم، اینجا زن و بچه زندگی می نمایند. این بنده خدا با زن و بچه هایش کجا برود و وسایلش را کجا ببرد؟ این حق ما نیست که اینگونه رفتار بگردد.

کم کم بقیه هم از خانه ها بیرون می آیند و جمع می شوند دور دو خانه تخریبی که کنار هم واقع شده است. زن میانسالی می آید و می پرسد به نظر شما ما باید چه کنیم؟ حرفی ندارم بزنم. او هم منتظر جواب من نمی ماند و ادامه می دهد: درست است. ملک مال خودش است، ملک شخصی شان بوده اما ما را راضی نمایند تا از اینجا برویم. این حق بچه های ماست که ساعت 6 صبح با این اتفاق و تخریب یک باره روبرو شوند؟ ما بچه کوچک داریم. کارگر می آورند و اول صبح ما را از خانه هایمان بیرون می نمایند. این که نمی گردد.

باید حکم تخریب را به ما نشان دهند

خانه بعدی نوساز است، زن جوانی که آنجاست می گوید: اصلاً حکمی به ما نشان ندادند. بعد از چند سال که من اینجا زندگی می کنم آمدند و خرابش کردند. قولنامه اینجا را با خودم آورده ام، من به مامورها هم گفتم که اینجا را از یک آقایی خریده ام. آنها هم فروخته و رفته اند، یک زمین خالی خالی بود، اول ازدواجمان بود و شوهرم گفت خانم اشکال ندارد، به جای کرایه دادن بیایم صاحب خانه بشویم. رفتیم شهرداری و گفتند بروید بسازید کسی کاری به شما ندارد. ما پلاک داریم، کد پستی داریم، خط تلفن به ما دادند. دیروز همه اینها را به آنها گفتم، ولی گفتند تصرف عدوانی! باید حکم را به ما نشان دهند که از طرف کجاست و به ما هم فرصت بدهند، یا اینکه بگویند عصر خالی کن یا فردا اینجا را تخلیه کنید نه اینکه یک باره ما را خانه به دوش و آواره کوچه ها نمایند.

زن که بوشهری است، ادامه می دهد: تکلیف ما را روشن نمایند، با احترام رفتار گردد. زمان بدهند، آن هم در این شرایط سخت. آخر ما هم حق و حقوقی داریم. شوهرم روی دریا کار می نماید، اینجا که خرابه بوده و ذره ذره جمع کردیم تا توانستیم آن را بسازیم. سقف خانه های اینجا ایرانیت بوده، خودتان می بینید چقدر تمیز ساخته ایم. دار و ندار ما همین دو اتاق بوده، حالا باید این بلا سرمان بیاید؟ صدا و سیما هم آمد ولی مسائل و حرف های ما را نشان ندادند.

فقط یک سوال: کجا زندگی کنیم؟

دختر نوجوانی ناراحت و معترض کنار خانه تخریبی و پدر مستاصلش که به دیوار خانه تکیه داده، ایستاده است. او با غم آشکاری می گوید: سوال ما زمان تخریب فقط این بود که کجا زندگی کنیم؟ همین. چه کسی به من جواب می دهد؟ زن دیگری می گوید: دیروز ساعت یک ظهر برق و آب را قطع کردند. ما هم تا ساعت یک شب اینجا بودیم و بعد گرمازده و خسته هر یک به سویی رفتیم. من به خانه مادرم رفتم. قولنامه خانه ام هم در اثاثیه ای است که بردند و گفتند بعدا بیایید تحویلش بگیرید.

اطلاعیه پلیس بوشهر درباره تخلیه و تخریب منازل مسکونی

به گزارش خبرنگاران، روز سه شنبه هفته جاری -17 تیرماه 99-که فیلم هایی از تخلیه و تخریب منازل مسکونی کوی بی سیم واقع در شهر بوشهر با حضور ماموران انتظامی به شکل گسترده ای در فضای مجازی منتشر شد، پلیس بوشهر با نشر اطلاعیه ای شرحاتی در این خصوص ارائه کرد.

فرمانده انتظامی شهرستان بوشهر درباره این اتفاق شرح داده است: صبح روز سه شنبه 17 تیرماه 99، در راستای اجرای حکم مقام قضائی، برای برطرف تصرف عدوانی تعدادی منزل مسکونی واقع در خیابان بیسیم شهر بوشهر، ماموران نیروی انتظامی در محل اجرای حکم حضور یافتند.

سرهنگ عرب زاده اعلام کرد: حکم تخلیه مربوط به مدت ها قبل بوده و چندین بار به ساکنین ابلاغ شده که توجهی ننموده اند، در همین رابطه پس از دستور مقام قضائی و با حضور نماینده دادستان اجرا شده است و ماموران نیروی انتظامی صرفا به منظور تامین نظم و امنیت در محل حضور داشته اند و هیچگونه بی احترامی و یا درگیری و دستگیری صورت نگرفته است.

برای دانستن جزئیات بیشتر این ماجرا کوشش کردیم با نیروی انتظامی و دادستان عمومی و انقلاب بوشهر تماس گرفتیم اما به نتیجه ای نرسیدیم. خبرگزاری خبرنگاران آماده مصاحبه با متولیان و مسئولان امر بوده و آماده است تا هر گونه شرحی از سوی مسئولان آگاه را دریافت و منتشر نماید.

karnikan.ir: مجله کارنیکان: وبلاگ خبری و تحلیلی

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 7 آذر 1400 بروزرسانی: 7 آذر 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 100141

به "از جنگ 40 سال پیش تا آوارگی امروز" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "از جنگ 40 سال پیش تا آوارگی امروز"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید